نگارستان



Image result for €«Øیت الله ØریØتمداری€€Ž

آیت الله شریعتمداری از جمله مراجعی بود که دغدغه­ ی حفظ قانون داشت. بر این باور بود که عمل به قانون می­تواند کشور را نجات دهد. هم شاهِ ایران را به این مهم توصیه می­کرد و هم فعالین انقلابی را به آن توجه می­داد. وی در مصاحبه ­ها و گفتارهای خود، بارها از این رویکردِ خود سخن به میان آورده بود. در مصاحبه ­ای که بهمن ماه 1356 با رادیو بی­ بی ­سی انجام داد نیز بر حفظ آرامش مردم و اجرای قانون اساسی تأکید کرده بود. وی تا آستانه­ ی انقلاب اسلامی بر همین رویکرد خود اصرار داشت و اام به قانون را راه نجات کشور می­دانست. در اردیبهشت ماه 1357 وی در پاسخ به خبرنگار فرانسوی در مورد برقراری و تشکیل حکومت اسلامی گفته بود: "حکومت اسلامی مورد علاقه شدید و عمیق ماست، ولی شرایط و موقعیت فعلی این چنین آمادگی را ندارد و شاید رسیدن به آن در حال حاضر یک آرزوی دور باشد. ما قبل از هر چیز خواستار اجرای قانون اساسی هستیم".[1] ایده­ی شریعتمداری این بود که شاه بماند و به قانون اساسی ملتزم باشد تا امور کشور به سامان گردد.

شریعتمداری در جریان انتخاب ولیعهدی برای شاه نیز از آن جهت که خلاف قانون اساسی بود و رویّه ­ای مذموم را در قانون پایه گذاری می­کرد به مخالفت برخاسته بود. وی که به اجرای قانون اصرار داشت، پیامی به شاه فرستاده و اعتراض کرده بود که: "این که در حال اجراست هرج و مرج است، وظیفه قانونی شاه حفظ امنیت مردم است".[2] آیت الله شریعتمداری ایجاد محدودیت برای علما و مراجع را هم از آن رو که خلاف قانون تلقی می­شد بر نمی­ تابید.

بر اساس همین التزام به قانون، شریعتمداری بر این باور بود که انتخاباتی برگزار شود و متدینین نیز در آن نامزد شوند. بر اساس این ایده، زمانی که مجلس تشکیل شد و مذهبیها نیز صاحب کرسی نمایندگی شدند، آنگاه می­توان به اصلاحات مذهبی نیز اقدام ورزید. شاه را نیز با همین کرسیهای مجلس می­توان محدود کرد و از قدرتِ او کاست. گفته می­شود مرحوم شریعتمداری معتقد بوده که در دوران معاصر، ون نباید حکومت کنند و حکومت باید به دست دیگران باشد و ت نظارت کند.[3]

اینگونه مواضع شریعتمداری، برخی موافقان و مخالفانی به همراه داشت. از موافقین وی، طیف جبهه ملی و نهضت آزادی بودند. آنها نیز در مبارزات پیش از انقلاب، به مسأله­ ی حفظ قانون تأکید داشته و با رویکرد شریعتمداری همدلی داشتند. گفته می­شود که آقایان نهضت آزادی هر وقت به قم می­آمدند، ابتدا به دیدن مرحوم شریعتمداری می­رفتند و سپس با امام خمینی دیدار می­کرده ­اند.­

مواضع آیت الله شریعتمداری و التزام به قانون، فعالین انقلابی را چندان خوش نمی ­آمد. همین التفات ایشان بود که سبب می­شد برخی اعتراضها و مخالفتها نیز علیه آیت الله به وقوع پیوندد. بعد از مصاحبه­های شریعتمداری و تأکید ایشان بر حفظ قانون، مخالفین وی اینگونه اعلام موضع می­کردند که: صحبت­های آقای شریعتمداری مستدل بود، اما این مصاحبه به حرکت انقلابی و نهضت اسلامی ضربه می­زند به دلیل این که هدف انقلاب و هدف حرکت اسلامی این است که شاه برود، هدف امام این است که حکومت و رژیم تغییر پیدا کرده، حکومت اسلامی جایگزین رژیم شاهنشاهی بشود.[4] منتقدان این رویّه ­ی آیت الله شریعتمداری بر این باور بودند که اگر مردم به سخنان آیت الله خمینی عمل نمی­کردند و به خیابان نمی ­ریختند و جانشان را فدا نمی­کردند و به توصیه­ های مرحوم شریعتمداری اکتفا می­نمودند، نه تنها حاکمیت پهلوی سرنگون نمی­شد، بلکه روز به روز هم بر اقتدارش افزوده می­گشت.[5]

از همین روی بود که شریعتمداری با فعالیتهای انقلابی و براندازی حاکمیت موافقت چندانی نمی­کرد. وی به اعتراض علیه افرادی می­پرداخت که در صدد براندازی حاکمیت و برچیدن قانون اساسی بوده­اند. پرویز ثابتی نقل کرده است که در آستانه انقلاب، به نزد شریعتمداری رفتم و از رفتار انقلابیون گلایه کردم و گفتم این گونه رفتارهای تند، خلاف اصول اسلامی است. شریعتمداری پاسخ داد: از شتر پرسیدند چرا گردنت کج است، او جواب داد کجا در بدن من راست است؟

اینگونه اظهارات شریعتمداری مخالفتها علیه وی را افزون می­کرد. وی اما در پاسخ گفته بود که: "آقایان شما مرا بی دین ندانید، من به همه چیز معتقدم ولی دارم می­بینم که اینها شاه را بیرون می­کنند و نمی­توانند مملکت را اداره کنند، در نتیجه عقیده مردم نسبت به ت تغییر می­کند و قهراً نسبت به دین هم سست می­شوند".[6]

                                                                                                      



[1] آیت الله شریعتمداری به روایت اسناد، صص865-876

[2] گفتاری از احمد علی مسعود انصاری، (پسر خاله فرح پهلوی)، سایت فارس نیوز

[3] نقل از خاطرات آیت الله گرامی، ص320

[4] خاطرات آیت الله طاهری خرم آبادی، ج2، ص179

[5] نقل از خاطرات آیت الله میانجی، ص277

[6] خاطرات آیت الله گرامی، ص315


Image result for €«Øیت الله هاØمی Øاهرودی€€Ž

آیت الله هاشمی شاهرودی زمانی که به ریاست قوه قضائیه برگزیده شد، اعتراضهایی را به رویّه­ ی سابق قضایی کشور وارد کرد. او دیدگاههایی داشت که می­ توانست نظام قضائی کشور را با تحوّلی مثبت مواجه کند. وی با ساختار نظام زندان مخالف بود. آیت الله شاهرودی معتقد بود که در اسلام، زندان وجود ندارد مگر در مواردی خاص. او گفته بود که: "زندان یک مجازات اسلامی نیست. نظر فقهی من این است که زندان یک مجازات ثانوی و محدود در سیستم نظام کیفری اسلامی است. زندان به عنوان مجازات نیست. شاید به عنوان یک اقدام تأمینی و تربیتی باشد. اینکه یکی را ببرند در اتاقی بایکوت کنند هزینه بدهند کار غلطی است." (سید محمود هاشمی شاهرودی، حقوق شهروندی، ص13) وی حتی زندان را از مواریث نظامهای طاغوتی می­ دانست و اینگونه ادعا می­کرد که: به نظر من کل زندانهایی که در کشورهای اسلامی در دوران خلفا ایجاد شده است، بخاطر خوی طاغوتی حکام جور بوده است که از طاغوت­های قبلی خود گرفته­اند و ادامه داده­اند.( همان، ص14)

شاهرودی با استناد به سیره­ ی پیامبر(ص) عنوان می­کرد که زندان در زمان پیامبر و امیرالمؤمنین نبود و برای مسائل مالی کسی را حبس نمی­ کردند. اما ما در قوانین خود زندان را به عنوان مجازات باز کردیم، در حالی که این با فقه ما سازگاری ندارد. وی گفته بود که دنیای جدید هم رفته رفته به همین سمت می­رود و زندان را از نظام قضائی خود حذف می­کند. اما هاشمی شاهرودی مدعی شده بود که این روند در کشورهای غربی از آنجا که نظامهایی طاغوتی هستند، به این زودی محقق نمی­شود.(همانجا) وی انتظار می­بُرد که این مهم در نظام الهی و اسلامی فراگیر شود و زندان حذف شود.

شاهرودی که اینگونه زندان را مخالف با فقه و مرام اسلامی  می­دانست، در خصوص زندانهای انفرادی نیز اعتراض داشت. او گفته بود که از رئیس سازمان زندانها خواسته­ ام که همه زندانهای انفرادی را تخریب کند و آنها را به صورت اتاقهای بزرگ با شرایط و امکانات لازم در آورد. (همان، ص17)

شاهرودی با برخی از رفتارها در خصوص متهمان نیز مخالف بود. در این خصوص گفته بود که: "چه ومی دارد وقتی متهم بازجویی می­شود، چشم­های او بسته باشد؟ در پرونده­هایی که با چشمِ باز بازجویی کردیم، خیلی بهتر به ثمر رسید و خیلی بهتر جرم کشف شد تا پرونده­ هایی که متهم را چشم بسته و با خشونت بازجویی کردند." (سخنرانی در جلسه معاونین دادگستری تهران، 12/9/82) وی سپس تحذیر داده بود که اینگونه رفتارها نشانه­ ی اقتدار قوه ­ی قضائیه نیست؛ "هر که خیال می­کند اقتدار قاضی و دستگاه قضائی در چشم بستن و بازجویی شبانه کردن و این قبیل برخوردهاست، در اشتباه فاحشی است". (همانجا) آیت الله هاشمی شاهرودی همچنین اعتراض کرده بود که: "در پرونده­ های فساد اقتصادی، با آلبوم عکس متهم چه کار دارید؟ به اتاق خواب او چه کار دارید؟" (حقوق شهروندی، ص20)

از مواردی که شاهرودی بر آن تآکید داشت، حضور طرفین دعوا نزد قاضی بود. وی از این مسأله گلایه کرده بود که گاهی قاضی حکمی را صادر می­کند بدون اینکه هر دو طرف دعوا در دادگاه حضور داشته باشند. او توجه داده بود که در مواردی که از دستگاه حکومتی شکایت می­شود، قاضی می­ باید طرف ضعیف را در نظر داشته باشد. به تعبیر او: "قاضی باید نشان بدهد که دنبال حق و عدالت است حتی اگر علیه حاکمیت باشد. نه اینکه تا یک گزارشی از یک دستگاه حکومتی آمد، بگوید حق با این است و اصلاً به طرف آن اجازه دفاع ندهد. برعکس قاضی در اینجا بایستی طرف ضعیف را بگیرد، مگر اینکه برایش قطعی شود که محق نیست. باید ارباب رجوع احساس کند که قاضی در پی حق است و جانب طرف قوی را نمی­ گیرد." (همانجا)

این ایده­ ها و نظریات هاشمی شاهرودی البته دلربا و شایسته ­ی اعتناست. اما تا تحقق عینی و عملی آن راهی طولانی و بسی دشوار در پیش است. همین ایده­ ها می­ تواند همیشه در پیش روی نظام قضائی قرار گیرد و در جهت تحقق آن قدم بردارد.


زمانه­ ای است که از هر مأذنه، اندیشه­ ای نو در می­ رسد و بانگ اَنَا الحَق بر می­ آوَرَد. برخی به مواجهه با رأی و نظریه­ ی جدید بر می­ خیزند و رگ غیرت قوی می­ کنند که مبادا گَردی بر اندیشه­ ی دیرینشان اُفتد و رشته­ ها پنبه گردد و سخن کُهَن در دل معاصرین اثر نکند. شهریار زرشناس از قبیله­ ی ناقدانی است که سخنی را بر نمی­ گیرد مگر آنکه خلعتِ اسلامی به تن داشته و دستارِ انقلابی بر جَبین بسته باشد. بر این باور است که در عرصه ­ی دانش هم می ­باید که نان از عمل خویش خورد و مِنّت حاتم طاییِ غربی نَبُرد. هر کجا نامی از مکتبی غیر اسلامی می­رَوَد، هر زمان که بانگ اندیشه­ ای غیر انقلابی می­ شنود، بر می­ آشوبد و به یک نیش قلم همگان را از صحنه به در می­کند. مبادا که دستاورد اسلامی مورد خدشه­ ای قرار گیرد؛ مبادا که سودای "ایسم" ها بر جان جوانی بیفتند و از صراط مستقیمِ انقلابی­گری به دور اُفتد. صادق هدایت در نظرش چنان به ابتذال گرفتار آمده که نباید از او سخنی در میان آوَرد؛ میرزا ملکم خان از طایفه­ ی فراماسونها است و نباید به او نزدیک شد، صادق چوبک و احمد شاملو و بسیاری از این مشاهیر را می­ باید به چماق تکفیر حوالت داد و از میدان به در کرد.

شهریار این بار، رسالت انقلابیِ دیگری بر شانه­ های خود احساس کرده و پای میز مناظره آمده و با مسئولین سازمان "سمت" رو در رو نشسته و تیغ انتقادات خود را بر این سازمان روانه کرده است. گویا دست اندرکاران سَمت و در رأس آن، مرحوم احمد خبطی کرده ­اند و از ادیبانی چون صادق هدایت و احمد شاملو و صادق چوبک و دیگرانی سخن به میان آورده­ اند و چشم بر عیوب عدیده­ی آنها بسته­ اند. گویا سازمان سَمت کتبی منتشر کرده و گزارشی از مَرام ادیبانه­ ی این مشاهیر به میان آورده، اما سخنی در نقد و طرد و تقبیحِ آن "نامسلمانان" بر زبان نیاورده است.

گفته­ اند که رسالت سَمت بر آن است تا ادبیات انقلابی را ترویج کند؛ مَرام مسلمانی را در میان شاعران و فرهیختگان رد یابی کرده و سپس سخنی از آنان بر زبان آوَرَد. باری! دکتر احمد این پیرِ تحقیق علوم انسانی می­ باید باده به اندازه می­خورده و از رقیبان فکری به احتیاط سخن می­گفته تا چنین به تیغِ تیزِ شهریار گرفتار نیاید.

نگارنده نه عُلقه­ ای با سازمان سمت دارد و نه در دفاع از آن سخن می­گوید؛ اما در نظرش می­ آید که مگر ادبیات انقلابی به انگ و رنگ و برچسب زدن و از میدان به در کردن است؟ ادب اسلامی و مرام انقلابی آنگونه که مرحوم مطهری وعده داده بود و جماعتی را به دفاع از آن می­ کشاند، چنین بود که مارکسیستها نیز در دانشگاه حضور بیابند و افکار خود را با دگران در میان نهند. فکر دینی و اسلامی چنان قوّت و قدرتی دارد که چون بیان شود، خِرَد را سیراب می­کند و رغبت می­ افزاید و دیگران را به خود مشغول می­ دارد. اَدب اسلامی بر ما گفته بود که سخن را بشنوید و از سخنگویش درگذرید که: اُنظُر اِلی ما قَال وَ لا تَنظُر اِلی مَن قال.

زرشناس در نقد اندیشه­ ورزی غربیان، نتایج نامبارکی را از آن فلسفه­ های بشری دیده و بر آنها طعن زده و مورد تخفیف قرار داده است. در مقابل اما او دل به آراء محمد تقی مصباح یزدی سپرده و آثار او را چونان کُتُب بالینی برای خود می­داند. نیت که شهریار از نتایج آراء آن فیلسوف حوزه نشین هم سخنی در میان آوَرَد. باید که زرشناس را خطاب قرار داد که اگر دنبل بر قفا ندارید، آیا هنوز هم برده داری را چونان مصباح یزدی در مرام اسلامی جایز می­دانید؟ جَهد بسیارِ اصحاب مصباح بر آن است تا اسلام را بر بنای فطرت انسانی تفسیر و تعبیر کنند. و گویند که چون بر فطرت پاک خود واقف گردی، احکام اسلامی را به نیکی دریابی و بر آن مُهر صحّه نهی. باری فطرت انسانی چنان دلرباست که همگان را به خود مجذوب می­دارد. اگر حُکمی بر بنای فطرت استوار گردد، کمتر مخالفتی در پی می­ آوَرَد. اما کدامین فطرت است که حکم نامقبول برده داری را به بهانه­ ی برخی از متون فقهی، همچنان برگیرد و آنرا مقبول بداند؟

زرشناس با چهره­ ای برافروخته و رگ غیرت درشت داشته، بر کورش کبیر هم می­شورد که او جنگجویی خونریز بوده و بر صغیر و کبیر ستم کرده و نامش به ناروا بزرگ داشته شده است. حبذّا بر این غیرت دینی که احساس تکلیف می­کند و هر که را در این عالم هستی، بانگ اسلامی نشنیده و جامه­ ی انقلابی­گری بر تن نکرده، به انواع نیزه­ ها می­ نوازد و دست نامهربانی بر چهره­ ی مروّت می­کشد. بیم آن می­رود که گَرد این نامهربانی بر عالِمی چون علامه طباطبایی که ذوالقرنینِ قرآنی را قریب به ویژگیهای کورش کبیر می­ دید نیز بنشیند و چنین احساس تکالیفی، عبای علامه را نیز خاک آلوده کند.

بر اینگونه مواضع درشتناک می­باید آب لطفی افشاند. می­ باید رأی رقیبان و غیر همکیشان را نیز حُرمت نهاد. اگر خبطی و خطایی از دیگری سر زده، اگر در رفتار مشاهیری از این سرزمین غفلتی رخ داده، می­توان و می­ باید که نکات نیک آن بزرگمردان را برگرفت و از نارواییهایشان درگذشت. برجسته ساختن این ایراد و اشکالها و خلاصه کردن شخصیت آن بزرگان در همین امور، جفای در حق تاریخ است.

 دیگرانی که مسلکشان را باور نداریم نیز می­توانند در بازی اندیشه ورزیِ ما سهیم شوند. آنها نیز می­توانند بر نیک و بدِ ما نظر کنند و بر صواب و خطایمان اشارتی کنند؛ شاید که در این میدان، ما نیز فرصت آن بیابیم که صحیح از سقیم برگیریم و متاع نیکی به ارمغان آوَریم.

 نگارنده که از مَرام دکتر احمد تا به حال غافل بود، اینک به دیدن این مناظره و جستجویی اندک، پی به مسلکِ آن پیرِ "سمت" نشین برده است؛ حال می­داند که چرا در پی ارتحال او، هم استادی سکولار اشک غمناکی می­ریخت و هم انقلابیِ سینه چاک لب به حسرت می­گَزید.

شهریارا ! خواهم که از مرام نامقبولِ طرد دیگران و اَنگ بر رقیبان،  پای پس کشی و شمشیر انقلابی­گریِ خودساخته را غلاف کنی و اندیشه را اِذن و مجالِ عَرضه دهی. به این مَنشی که برگزیده­ای، کسی مُقیم حَریم حَرَم نخواهد ماند.

چو شهریار (پرده دار) به شمشیر می­زَنَد همه را / کسی مُقیم حریم حَرم نخواهد ماند

همچنان که بسیاری مُقیم این حرم نمانده­ اند و گاه از محافل دانشگاهی طرد شده و گاه بار سفر بربسته و در غربت مأوا گزیده­ اند. شهریارا ! نیک می­دانی که هر آن اندیشه­ ای که از قوّت استدلال برخوردار گردد، خود به تنهایی بر حقانیتش بسنده است و نه چماق برچسب زنی به کار می­ آید و نه انتساب بر بهایی­گری و فراماسونری آبی را گرم می­کند. بدانیم که اگر قلمی بشکند و اگر دلی برنجد، نه بر مقبولیتمان می ­افزاید و نه محبوبیتمان را تثبیت می­ کند و نه حقانیتی را به ارمغان می­ آورَد. شهریارا به بهار اندیشه ورزی اهتمام کن. پاییز، تنها به ریزش برگها حکم می­کند. مرامتان، خزانِ اندیشه به بار می­ آورد. شهریارا ز خزان بی خبرت می­بینم.


Image result for €«Ù…وسسه حکمت و فلسفه€€Ž

از مدرسه­ ی مروی و مؤسسه حکمت و فلسفه، می­ توان به عنوان دو پایگاه اصلی فلسفه تا پیش از انقلاب اسلامی در تهران یاد کرد. اما امروز فلسفه­ در تهران را در کدام محافل می­ توان ردیابی کرد؟

در تهرانِ امروز، برخی به محافلِ شخصی و خصوصی بسنده کرده­ و تأملات خود را عنوان می­کنند، عده­ ای به دانشگاه دل سپرده ­اند، بعضی نیز فلسفه ورزی را از بیرون دانشگاه ادامه می­دهند. حامیان فلسفه اسلامی از جمله حاضرین در فلسفه­ ی امروز تهران هستند. آقا سید رضی شیرازی از فضلایی است که به تدریس اسفار اربعه و منظومه سبزواری مشغول است. وی از شاگردان شیخ حسین حلی و میرزا مهدی الهی قمشه ­ای و شیخ حسن شعرانی محسوب می­شود. او از جمله فیلسوفان صدرایی و داعیه داران حکمت متعالیه است. فلسفه­ ی اسلامی اما مختص به حکمت متعالیه نیست. آیت الله سید حسن سعادت مصطفوی نیز در فلسفه اسلامی به تحقیق و تدریس مشغول است. وی علاوه بر حکمت متعالیه، توجه بیشتری به فلسفه مشاء دارد. او از شاگردان مرحوم محمد تقی آملی و رفیعی قزوینی محسوب می­شود. وی در دانشگاه امام صادق(ع) تهران مشغول به فعالیت است. حکمت اشراق نیز در فلسفه تهران، حامیانی دارد. غلامحسین ابراهیمی دینانی را می­توان از احیاء کنندگان حکمت اشراقی دانست. وی که از شاگردان علامه طباطبایی بوده، بیش از دیگران مورد توجه رسانه­ ها قرار گرفته است. وی عضو بازنشسته دانشگاه تهران است و اینک در مؤسسه حکمت و فلسفه ایران نیز به فعالیت مشغول است. حامیان فلسفه اسلامی، در خرداد ماه هر سال، همایشی را در نکوداشت ملاصدرا برگزار می­کنند.

در تهران اما نحله­ های دیگری از فلسفه نیز مورد توجه است. پژوهشگاه دانشهای بنیادی ipm مرکزی است برای فیلسوفان تحلیلی. حمید وحید دستجردی ریاست این پژوهشگاه را به عهده دارد. وی که از شاگردان عبدالکریم سروش بود اما از موضع یک فیلسوف تحلیلی به بحث قبض و بسط وارد شده و ادعا کرده بود که نظریه قبض و بسط به یک ناواقع گرایی منتهی می­شود. علی پایا نیز از جمله افرادی است که به فلسفه تحلیلی دلبسته است. وی اما مدتی است که در انگلستان مشغول به تدریس است.


علاوه بر اینها، فلسفه علم هم در تهران طرفدارانی دارد. دکتر مهدی گلشنی از آن جمله است. وی استاد دانشگاه صنعتی شریف است. رشته­ ی تخصصی او فیزیک است اما در زمینه مطالعات تطبیقی میان دو حوزه علم و دین نیز صاحب نظر است. وی به عنوان بنیان­گذار گروه فلسفه علم دانشگاه شریف شناخته می­شود. دکتر شاپور اعتماد نیز به فلسفه علم دلبسته است. حوزه پژوهش او نیز فلسفه علم است و علاوه بر آن در سالهای اخیر مسئولیتهایی در زمینه علم سنجی در سطح کشور را به عهده داشته است.

میراث داران احمد فردید نیز در فلسفه­ ی امروز تهران حضور دارند. نام فردید با مارتین هایدگر گره خورده است. دکتر رضا داوری اردکانی از وابستگان فکری به احمد فردید است. او که بازنشسته از دانشگاه تهران است، اینک در دانشگاه آزاد اسلامی به عنوان استاد مدعو به فعالیت مشغول است. گرچه او توصیف خود به هایدگری را قبول ندارد، اما وی در جدال معروف هایدگری-پوپری در ایران دهه 70 به عنوان یک طرف ماجرا مطرح بود. محمد جواد فرید زاده نیز اگر چه دلبسته­ ی استادِ خود احمد فردید است اما کمتر دفاعی از وی انجام می ­دهد. فرید زاده، زمانی مشاور فرهنگی سید محمد خاتمی بود و در سالهای 78 و 79 ریاست مرکز گفتگوی تمدنها را برعهده داشت. او اینک عضو شورای عالی علمی دائره المعارف بزرگ اسلامی است.

بنیاد دائره المعارف اسلامی نیز محلی است برای مدرسان و محققان فلسفه. بعضاً افرادی که اجازه حضور در دانشگاهها را ندارند، در این مرکز به فعالیتهای علمی مشغولند. از آن جمله می­توان به محمد مجتهد شبستری اشاره کرد. شبستری را باید در جرگه­ ی روشنفکران دینی محسوب کرد. سید جواد طباطبایی که فلسفه­ ی ی را دنبال می­کند نیز در همین مرکز به فعالیتهای علمی مشغول است. از جمله افرادی که بیرون از محیط دانشگاه به فعالیت می­پردازند می­توان به مصطفی ملکیان نیز اشاره کرد. عمده تأملات وی در خصوص فلسفه اخلاق است. مرتضی مردیها نیز از جمله افرادی است که دیگر در محیط دانشگاه حضور ندارد اما دست از تأمل و تفکر باز نداشته است. وی خود را از مدافعان لیبرالیسم می­داند.

فلسفه در تهران، اینک مختص به یک گرایش فکری و یک رویکرد واحد نیست. کاش که همه­ ی این نحله­ های فلسفی، اذن ابراز عقیده­ ی خود را بیابند و کوره ­ی فلسفی تهران را گرم و گرمتر کنند.

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

پارس بلاگ 1000 اجرای سنگ کوهی سنگ لاشه سنگ مالون زیرزمین سیت پوش آموزش عکاسی سبک زندگی جکستان و اسستان در خنده بازار سایت تفریحی و سرگرمی توپ خانه مُهَیّا Sarah